انتخاب سردبیرخواندنی‌های اسکیمالوژیروانشناسی بالینیروانشناسی شخصیتنظریه های شخصیت

شش حوزه دانش درباره ماهیت انسان

در مقاله‌ی قبلی (تعریف شخصیت و سطوح تحلیل آن: راهنمای کامل) که اولین مطلب از سلسله‌‌مباحث روان‌شناسی شخصیت بود سعی کردم آنچه را که روان‌شناسان تحت عنوان شخصیت مطالعه می‌کنند را به طور کامل تعریف کنم و اجزای آن را مورد موشکافی قرار دهم. همچنین سطوح متفاوت تحلیل شخصیت را بررسی کردم. این مقاله، به عنوان دومین بخش از مباحث روان‌شناسی شخصیت، به این موضوع اختصاص دارد که روان‌شناسان شخصیت از چه جنبه‌هایی به بررسی شخصیت می‌پردازند.

این مقاله به شش حوزه دانش درباره ماهیت انسان می‌پردازد. به عبارت دیگر قصدمان این است که حوزه‌های مختلف دانش درباره‌ی شخصیت را با هم مطالعه کنیم.

پیش‌نیاز این مقاله: تعریف شخصیت و سطوح تحلیل آن

مقدمه‌ای بر شکاف‌های موجود در روان‌شناسی شخصیت

انسان یک موجود چندبُعدی است و می‌توان رفتارهای او را به روش‌های مختلفی تبیین کرد. به عنوان مثال فرض کنید مردی به یک زن علاقه‌مند است. علاقه‌مندی او را می‌توان از زوایای مختلفی بررسی کرد. از منظر روان‌کاوی علاقه‌مندی‌اش را می‌توان به آرزوهای ناهشیار او برای تصاحب مادرش توصیف کرد. رفتارگراها تأکید می‌کنند که او به برخی از نشانه‌های «یک زن خوب» شرطی شده است. نظریه‌ی طرحواره‌درمانی علاقه‌مندی را نوعی جذابیت طرحواره‌ی در نظر می‌گیرد، یعنی اینکه آن زن توانسته‌ است طرحواره‌های مرکزی مرد را فعال سازد. از این رو می‌توان نتیجه گرفت که بین تحلیل‌ها و تبیین‌های نظریه‌های مختلف تفاوت‌های زیادی وجود دارد. دلیل این تفاوت‌ها چیست؟

روان‌شناسان شخصیت بسته به اینکه روی کدام سطح از تحلیل شخصیت (ماهیت انسان، تفاوت‌های فردی و گروهی، و یا یکتا بودن انسان) تمرکز کنند نظریه‌ی متفاوتی ارائه می‌کنند. به عنوان مثال نظریه‌ی روانکاوی در سطح ماهیت انسان به بررسی شخصیت پرداخته است و ناهشیاری را محور نظریه‌های خود قرار داده است. اما گروه دیگری از روان‌شناسان به بررسی تفاوت‌های فردی و گروهی پرداخته‌اند. به عنوان مثال پژوهش‌های زیادی به این موضوع پرداخته‌اند که تفاوت‌های فردی درباره‌ی برون‌گرایی و درون‌گرایی چگونه است.

از طرفی دیگر گروهی به تفاوت‌های فرهنگی علاقه‌مند هستند و تفاوت‌های فرهنگ‌های مختلف را در شخصیت بررسی می‌کنند. به عنوان مثال این موضوع بررسی شده است که فرهنگ‌های جمع‌گرا نسبت به فرهنگ‌های فردی از سطح حمایت‌گری بیشتری برخوردارند.

همان‌طور که مشاهده می‌کنید نتیجه‌گیری‌های مختلف از شخصیت به این موضوع بستگی دارد که روان‌شناسان روی کدام از سطح از شخصیت (ماهیت انسان، تفاوت‌های فردی و گروهی، و یکتا بودن انسان) تمرکز کنند. در نتیجه یک شکاف عظیم بین مطالعات و نظریه‌های متنوع وجود دارد.

همچنین اگرچه عده‌ای روی ماهیت انسان تمرکز کرده‌اند، نظریه‌های متفاوتی مطرح کرده‌اند. به عنوان مثال نظریه‌ی روانکاوی روی ماهیت ناهشیار رفتارهای انسان و نظریه‌ی انسانگرایی روی میل به خودشکوفایی تأکید کرده‌اند.

بنابراین باید گفت که رشته‌ی روانشناسی شخصیت یک رشته‌ی یکپارچه از نظریه‌ها و پژوهش‌ها درباره‌ی شخصیت نیست.

شش حوزه دانش درباره ماهیت انسان

این واقعیت که روان‌شناسان شخصیت روی جنبه‌های مختلفی از شخصیت تمرکز کرده‌اند به این معنا نیست که برخی نظریه‌ها درست و سایر نظریه‌ها غلط هستند. علت عدم یکپارچگی نظریه‌های شخصیت این است که روان‌شناسان مختلف هنگام بررسی شخصیت از جنبه‌های علمی متفاوتی به شخصیت نگاه کرده‌اند که به آن حوزه‌های دانش می‌گویند. یک حوزه‌ی دانش، مفروضات و روش‌های علمی خاص خودش را دارد.

هر حوزه‌ی دانش، دامنه‌ی پژوهش، نظریه‌پردازی و مرزهای شناخت پژوهشگران را محدود می‌کند. به عنوان مثال، دانشمندی که در مورد پایه‌های زیست‌شناختی شخصیت پژوهش می‌کند دامنه‌ی عملیات پژوهشی‌اش به بررسی مغز و دستگاه عصبی محدود می‌شود و در مرزهای این حوزه از دانش دست به نظریه‌پردازی می‌زند. دانشمند دیگری که از حوزه‌ی فرهنگی به بررسی شخصیت می‌پردازد، دامنه‌ی متفاوتی نسبت به حوزه‌ی زیست‌شناسی دارد و مثلاً تفاوت پرخاشگری بین فرهنگ‌های آفریقایی و آمریکایی را بررسی می‌کنند.

از آنجایی که حوزه‌های دانش گسترد‌ه‌ای وجود دارد، باید انتظار داشته باشیم که نظریه‌های مختلفی درباره‌ی شخصیت نیز ظهور کنند. از این رو تفاوت بین نظریه‌ها و شکاف‌های موجود در روان‌شناسی شخصیت به جای اینکه نشان دهد نظریه‌های درست یا غلطی وجود دارند نشان می‌‌دهد که روش‌های مختلفی برای بررسی علمی شخصیت وجود دارد.

بنابراین، دیدگاه‌های گوناگون پژوهشگران در زمینه‌ی شخصیت از این واقعیت ناشی نمی‌شود که یک دیدگاه، درست و دیدگاه دیگر نادرست است، بلکه بیشتر از این واقعیت ناشی می‌شود که آنها در حال مطالعه‌ی حوزه‌های مختلف دانش هستند. حوزه‌ی دانش یک حوزه‌ی تخصصی از علم و دانش است که در آن روانشناسان بر یادگیری برخی از جنبه‌های خاصِ طبیعت انسان تمرکز کرده‌اند. حوزه‌های مختلف دانش مرزهای دانش، تخصص و علایق پژوهشگران را مشخص می‌کند.

این درجه از تخصص معقول است. در واقع، تخصص مشخصه‌ی بسیاری از زمینه‌های علمی است. به عنوان مثال، رشته‌ی پزشکی دارای متخصصان قلب، متخصصان پوست و متخصصان مغز است که با جزئیات زیاد بر روی حوزه‌های خود تمرکز می‌کنند. همچنین وجود متخصصان درون‌روانی، متخصصان صفات‌شناسی، متخصصان فرهنگی و متخصصان شخصیت و تعاملات اجتماعی برای رشته‌ی روان‌شناسی شخصیت منطقی است.

در بررسی شخصیت، هر حوزه‌ی دانش مجموعه‌ای از دانش را در مورد جنبه‌های خاصی از شخصیت نشان می‌دهد. در بیشتر موارد، مرزهای طبیعی در زمینه‌ی روان‌شناسی شخصیت ایجاد شده است. به این معنا که محققان یک حوزه مجموعه‌های طبیعی از موضوعاتی را تشکیل داده‌اند که با هم تناسب دارند و از سایر حوزه‌های دانش متمایز هستند.

در این حوزه‌ها، محققان روش‌های مشترکی را برای پرسیدن سؤالات توسعه داده‌اند، پایه‌ای از حقایق شناخته‌شده را جمع‌آوری کرده‌اند، و توضیحات نظری را توسعه داده‌اند که آنچه درباره‌ی شخصیت از دیدگاه هر حوزه شناخته شده است را تبیین می‌کند.

در روان‌شناسی شخصیت، شش حوزه دانش درباره ماهیت انسان وجود دارد:

  • حوزه‌ی سرشتی: در این حوزه دانمشندان معتقدند که شخصیت تحت تأثیر ویژگی‌ها و صفاتی قرار دارد که فرد با آن متولد می‌شود.
  • حوزه‌ی زیستی: در این حوزه به این موضوع پرداخته می‌شود که شخصیت چگونه تحت تأثیر ژنتیک، فیزیولوژی روانی و تکامل قرار دارد.
  • حوزه‌ی درون‌روانی: این حوزه آشناترین حوزه برای روان‌شناسان است، زیرا در این حوزه فرایندهای درون ذهن انسان مورد بررسی قرار می‌گیرد.
  • حوزه‌ی شناختیتجربه‌ای: شامل افکار، احساسات، تمایلات، باورهای شخصی و خصوصی و سایر تجربه‌های ذهنی است.
  • حوزه‌ی اجتماعی و فرهنگی: این حوزه به بررسی تأثیر موقعیت‌های اجتماعی، فرهنگی و جنیستی در دنیا می‌پردازد.
  • حوزه‌ی سازگاری: در این حوزه دانشمندان به بررسی چالش‌های اجتناب‌ناپذیر زندگی که فرد باید با آن‌ها سازگاری پیدا کند می‌پردازند.

حوزه‌ی سرشتی (dispositional domain)

حوزه‌ی سرشتی روی جنبه‌هایی از شخصیت تمرکز می‌کند که در طول زمان و در موقعیت‌های مختلف باثبات است و باعث تفاوت‌‌های فردی می‌شود. به عنوان مثال برخی افراد پرحرف و برون‌گرا هستند و برخی دیگر درون‌گرا و خجالتی. افراد درون‌گرا و خجالتی در اغلب اوقات (ثبات در طول زمان) رفتارهای درونگرایانه نشان می‌دهند. آن‌ها همچنین در موقعیت‌های مختلف مانند محل کار، هنگام بازی و در مدرسه نیز رفتارهای درون‌گرایانه دارند (ثبات در موقعیت‌های مختلف).

محوریت اصلی حوزه‌ی سرشتی بررسی تفاوت‌های افراد با یکدیگر است. افراد می‌توانند در تمایلات فیزیولوژیکی و حتی مکانیسم‌های درون‌روانی متفاوت باشند. با این حال، آنچه حوزه‌ی سرشتی را متمایز می‌کند علاقه به تعداد، ماهیت و پیامدهای سرشت‌های بنیادی است.

در حوزه‌ی سرشتی، روان‌شناسان به مطالعه صفات شخصیتی می‌پردازند و اصطلاح صفت و سرشت را به جای هم به کار می‌برند.

سؤالات اساسی که روان‌شناسان صفات در حوزه‌ی سرشتی به دنبال پیدا کردن پاسخی برای آن‌ها هستند عبارت‌اند از:

  • چند صفت شخصیتی وجود دارد؟
  • بهترین طبقه‌بندی یا سیستم طبقه‌بندی صفات کدام است؟
  • چگونه می‌توانیم این ویژگی‌ها را به بهترین نحو کشف و اندازه‌گیری کنیم؟
  • صفات شخصیتی چگونه شکل می‌گیرند؟
  • چگونه صفات با موقعیت‌ها برای ایجاد رفتار تعامل با هم تعامل می‌کنند؟

در این حوزه صفا‌ت بلوکه‌های سازنده‌ی شخصیت در نظر گرفته می‌شوند. بنابراین شخصیت فرد عبارت است از مجموعه‌ای از صفات.

هدف اصلی روانشناسان شخصیتی که در حوزه‌ی سرشتی فعالیت می‌کنند، شناسایی و اندازه‌گیری مهم‌ترین جنبه‌هایی است که افراد از طریق آن‌ها با یکدیگر تفاوت دارند. آن‌ها همچنین به منشأ تفاوت‌های مهم فردی و چگونگی شکل‌گیری و تداوم آن‌ها علاقه‌مند هستند.

حوزه‌ی زیستی (Biological Domain)

شش حوزه دانش درباره ماهیت انسان
شش حوزه دانش درباره ماهیت انسان

در بین شش حوزه دانش درباره ماهیت انسان، مفروضه‌ی بنیادین حوزه‌ی زیستی این است که انسان‌ها در درجه‌ی اول مجموعه‌ای از سیستم‌های زیستی هستند و این سیستم‌های زیستی بلوکه‌های سازنده‌ی رفتار، فکر و هیجان‌ها محسوب می‌شوند. سه حوزه‌ی اصلی پژوهش در رویکردهای زیستی وجود دارد: ژنتیک، فیزیولوژی روانی و تکامل.

در حوزه‌ی ژنتیک، متخصصان به دنبال پایه‌های ژنتیک رفتارهای انسان هستند و در رشته‌ای به نام ژنتیک رفتاری فعالیت می‌کنند. برخی از سؤالات آن‌ها این است که دوقلوهای همسان با هم شباهت بیشتری دارند یا دوقلوهای ناهمسان؟ اگر دوقلوهای همسان جدا از هم بزرگ شوند چقدر مقدار با هم تفاوت پیدا می‌کنند؟

در حوزه‌ی فیزیولوژی روانی، متخصصان به کارکرد دستگاه عصبی به عنوان پایه‌ی اصلی شخصیت می‌پردازند. به عنوان مثال در این حوزه، دانشمندان به دنبال بررسی برانگیختگی قشر مخ، انتقال‌دهنده‌های عصبی، روابط میان هورمون‌ها و چرخه‌های شبانه‌روزی هستند.

حوزه بیولوژیکی به آن دسته از عناصر فیزیکی و سیستم‌های بیولوژیکی در بدن ما اشاره دارد که بر رفتارها، افکار و احساسات ما تأثیر می‌گذارند یا تحت تأثیر آنها قرار می‌گیرند. به عنوان مثال، یک نوع عنصر فیزیکی در بدن ما که ممکن است بر شخصیت ما تأثیر بگذارد، ژن‌های ما هستند. ساختار ژنتیکی ما مشخص می‌کند که آیا موهای ما مجعد باشد یا صاف. چشمان ما آبی باشد یا قهوه ای. ساختار ژنتیکی ما بر میزان فعال بودن ما، تندخو و ناسازگار بودن ما و اینکه دوست داریم با دیگران باشیم یا تنهایی را ترجیح می‌دهیم، تاثیر می‌گذارد. درک اینکه چگونه ژن‌ها و تعامل آنها با محیط به شخصیت کمک می‌کند، دقیقاً در حوزه‌ی بیولوژیکی قرار می‌گیرد.

حوزه‌ی درون‌روانی (Intrapsychic Domain)

شش حوزه درباره ماهیت انسان: حوزه درون روانی
شش حوزه درباره ماهیت انسان: حوزه درون روانی

در بین شش حوزه دانش درباره ماهیت انسان، این حوزه به عوامل درون ذهنی مربوط می‌شود که بر رفتار، افکار و احساسات تأثیر می‌گذارد. پیشگام این حوزه زیگموند فروید بود. فروید یک پزشک و متخصص مغز و اعصاب بود و به شدت تحت تأثیر زیست‌شناسی بود.

فروید اغلب استعاره‌های بیولوژیکی را برای ذهن به کار می‌برد – برای مثال، پیشنهاد می‌کرد که ذهن دارای «سیستم‌های اندامی» مجزایی است که مستقل از یکدیگر عمل می‌کنند و در عین حال بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند. هدف او تجزیه و تحلیل عناصر درون ذهن و توصیف چگونگی کارکرد عناصر با هم بود. او این کار را روانکاوی نامید که هم به نظریه درون‌روانی شخصیت و هم به روش کمک به تغییر افراد اشاره دارد.

نظریه‌ی فروید با مفروضات اساسی در مورد سیستم‌های غریزی آغاز می‌شود – نیروهای جنسی و پرخاشگری که گمان می‌رود بسیاری از فعالیت‌های انسانی را هدایت می‌کنند و انرژی می‌دهند. تحقیقات قابل توجهی نشان می‌دهند که انگیزه‌های جنسی و پرخاشگرانه در واقع قدرتمند هستند و تظاهرات آن‌ها در رفتار واقعی را می‌توان به صورت تجربی مورد مطالعه قرار داد.

حوزه‌ی درون‌روانی همچنین شامل مکانیسم‌های دفاعی مانند سرکوب، انکار و فرافکنی است که برخی از آن‌ها در مطالعات آزمایشگاهی مورد بررسی قرار گرفته‌اند.

اگرچه حوزه‌ی درون‌روانی بیشترین پیوند را با نظریه‌ی روانکاوی زیگموند فروید دارد، نظریه‌های جدیدتری نیز ارائه شده‌اند. به عنوان مثال، بسیاری از تحقیقات در مورد انگیزه‌های قدرت، انگیزه‌های موفقیت و انگیزه‌های صمیمیت، مبتنی بر یک فرض کلیدی درون‌روانی هستند – که این نیروها اغلب خارج از قلمرو هشیاری عمل می‌کنند.

حوزه درون روانی با همه حوزه‌های دیگر تفاوت دارد زیرا به نیروهای درون‌ذهنی مربوط می‌شود که با هم کار می‌کنند و با یکدیگر و محیط تعامل دارند. این حوزه تا حدی شبیه به حوزه زیستی است که آن نیز بر نیروهای درون فرد تاکید دارد. با این حال، در حوزه‌ی درون‌روانی، توجه اصلی به جنبه‌های عملکرد روانی است. در حوزه‌ی بیولوژیکی، ما با جنبه‌های عملکرد فیزیکی، مانند مغز، ژن‌ها و مواد شیمیایی موجود در جریان خون سروکار داریم.

حوزه‌ی شناختی-تجربه‌ای (Cognitive-Experiential Domain)

در بین شش حوزه دانش درباره ماهیت انسان، حوزه شناختی-تجربی بر فرآیندهای فکری و تجربه‌ی ذهنی، مانند ایده‌های آگاهانه، احساسات، باورها و خواسته‌های خود و دیگران متمرکز است. مکانیسم‌های روان‌شناختی درگیر در تجربه‌ی ذهنی، با این حال، در شکل و محتوا با یکدیگر متفاوت هستند. یکی از عناصر مهم تجربه‌ی ما، خود و خودپنداره است.

جنبه‌های توصیفی خود، نحوه‌ی نگرش ما به خود را سازمان‌دهی می‌کند: شناخت خود، تصاویری از خود گذشته، و تصاویری از خود احتمالی آینده. آیا خودمان را خوب می‌بینیم یا بد؟ آیا موفقیت‌های گذشته یا شکست‌های گذشته ما در دیدگاه‌های ما برجسته هستند؟ آیا در آینده خود را متاهل و دارای فرزند تصور می‌کنیم یا در شغلی موفق؟ نحوه‌ی ارزیابی خودمان – عزت نفس جنبه‌ی دیگری از حوزه‌ی شناختی-تجربی است.

یک جنبه‌ی تا حدودی متفاوت از این حوزه مربوط به اهدافی است که ما برای آن تلاش می‌کنیم. به عنوان مثال، برخی از روانشناسان شخصیت، طبیعت انسان را ذاتاً هدفمند می‌دانند و بر تأثیر سازماندهی نیازها یا تلاش‌های اساسی، مانند نیاز به وابستگی و تلاش برای موقعیت تأکید می‌کنند.

تحقیقات در این سنت شامل نزدیک شدن به شخصیت از طریق پروژه‌های شخصی است، یعنی وظایفی که افراد در زندگی روزمره خود سعی در انجام آن‌ها دارند. اینها می‌توانند از امری عادی، مانند قرار ملاقات برای شنبه شب، تا چیزهای باشکوه، مانند تغییر بی‌عدالتی اجتماعی، متغیر باشند.

یکی دیگر از جنبه‌های مهم تجربه‌ی ذهنی مستلزم احساسات ماست. خوشحالیم یا غمگین؟ چه چیزی ما را عصبانی یا ترسان می‌کند؟ آیا ما احساسات خود را در درون خود نگه می‌داریم یا آن‌ها را ابراز می‌کنیم؟ شادی، غم، احساس پیروزی و احساس ناامیدی، همه عناصر ضروری در تجربه‌ی ذهنی ما هستند و در حوزه‌ی شناختی-تجربی قرار می‌گیرند.

حوزه‌ی اجتماعی و فرهنگی (Social and Cultural Domain)

در بین شش حوزه دانش درباره ماهیت انسان، در حوزه‌ی اجتماعی و فرهنگی فرض بر این است که شخصیت چیزی نیست که صرفاً در سر، سیستم عصبی و ژن‌های افراد قرار گیرد. بلکه شخصیت بر بافت اجتماعی و فرهنگی تأثیر می‌گذارد و از آن تأثیر می‌پذیرد.

در سطح فرهنگی، واضح است که گروه‌ها با یکدیگر تفاوت دارند. فرهنگ‌هایی مانند یانومامو در ونزوئلا تا حدودی تهاجمی هستند. در واقع، از نظر آن‌ها، یک مرد یانومامویی تا زمانی که مرد دیگری را نکشته باشد، به جایگاه کاملی به عنوان یک مرد دست نخواهد یافت. در مقابل، فرهنگ‌هایی مانند کونگ سان در بوتسوانا نسبتاً صلح‌آمیز و موافق هستند. تظاهرات آشکار پرخاشگری قابل قبول نیست و باعث شرم اجتماعی می‌شود. تفاوت‌های شخصیتی بین این گروه‌ها به احتمال زیاد به دلیل تأثیرات فرهنگی است.

به عبارت دیگر، فرهنگ‌های مختلف ممکن است جنبه‌های متفاوتی از شخصیت ما را در رفتار آشکار نشان دهند. همانطور که تغییرات چشمگیر خشونت و صلح در طول زمان نشان داده شده است، همه ممکن است ظرفیت صلح‌آمیز بودن و همچنین ظرفیت پرخاشگری را داشته باشند (پینکر، 2012). کدام یک از این ظرفیت‌هایی که نشان می‌دهیم ممکن است به آنچه در فرهنگ قابل قبول است و توسط آن تشویق می‌شود بستگی داشته باشد؟

در سطح تفاوت‌های فردی در فرهنگ‌ها، شخصیت خود را در حوزه‌ی اجتماعی نشان می‌کند. این که ما مسلط باشیم یا مطیع، بر بخش‌های مختلف زندگی ما تأثیر می‌گذارد، مانند درگیری‌هایی که با شرکای خود وارد می کنیم و تاکتیک‌هایی که برای دستکاری دیگران به کار می‌بریم. اینکه آیا ما تمایل به مضطرب و افسرده بودن یا خوش‌بین بودن داریم بر احتمال نتایج اجتماعی مانند ثبات زناشویی و طلاق تأثیر می‌گذارد. درونگرا یا برونگرا بودن ما بر تعداد دوستان و محبوبیت ما در گروه تأثیر می‌گذارد.

یکی از حوزه‌های اجتماعی مهم به روابط بین زن و مرد مربوط می‌شود. در سطح تفاوت بین جنسیت‌ها، شخصیت ممکن است برای مردان متفاوت از زنان عمل کند. جنسیت اغلب، اگرچه نه همیشه، بخش مهمی از هویت ماست.

حوزه‌ی سازگاری (Adjustment Domain)

در بین شش حوزه دانش درباره ماهیت انسان، حوزه‌ی سازگاری به این واقعیت اشاره دارد که شخصیت نقش کلیدی در نحوه‌ی مقابله، تطبیق و سازگاری ما با وقایع در زندگی روزمره دارد. برای مثال، شواهد نشان می‌دهد که شخصیت با پیامدهای سلامتی مهمی مانند بیماری قلبی مرتبط است. شخصیت همچنین با رفتارهای مرتبط با سلامتی مانند سیگار کشیدن، نوشیدن الکل، مصرف غیرقانونی مواد مخدر و ریسک‌پذیری مرتبط است. برخی تحقیقات حتی نشان داده‌اند که شخصیت با مدت زمان زندگی ما مرتبط است.

علاوه بر سلامتی، بسیاری از مشکلات مهم در مقابله و سازگاری را می‌توان در شخصیت جستجو کرد. در این حیطه، ویژگی‌های شخصیتی خاصی با سازگاری ضعیف مرتبط است و به عنوان اختلالات شخصیت نام‌گذاری شده است. با بررسی اختلالات شخصیت می‌توان درک عملکرد شخصیتی «عادی» را عمیق‌تر کرد، همان‌طور که در زمینه‌ی پزشکی، که در آن درک عملکرد طبیعی فیزیولوژیکی اغلب با مطالعه بیماری روشن می‌شود.

خلاصه

شخصت را می‌توان از جنبه‌های مختلف و با روش‌های علمی متفاوتی بررسی کرد. این جنبه‌ها و روش‌ها با هم حوزه‌های مختلفی از دانش را می‌سازند که مفروضات و روش‌های علمی خاص خودش را دارد و جنبه‌های مختلفی را بررسی می‌کنند. در روان‌شناسی شخصیت شش حوزه دانش درباره شخصیت وجود دارد: حوزه‌ی سرشتی، حوزه‌ی زیست‌شناختی، حوزه‌ی درون‌روانی، حوزه‌ی فرهنگی-اجتماعی، حوزه‌ی تجربه‌ای-شناختی و حوزه‌ی سازگاری.

این مقاله، دومین مقاله از سلسله‌مباحث روان‌شناسی شخصیت است. در این مجموعه مقالات من سعی می‌کنم که به طور مفصل رشته‌ی روان‌شناسی شخصیت و موضوعات آن را با استفاده از منابع‌ به‌روز و معتبر معرفی کنم. مطالعه این بخش از وب‌سایت اسکیمالوژی به شما درک درستی از شخصیت ارائه خواهد کرد.

برای ارتباط با ما در انتهای مطلب کامنت بگذارید. علاوه بر این می‌توانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.

  • اینستاگرام: schema.therapy
  • تلگرام: psychologistnotes
  • ایمیل: schemalogy@gmail.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا